به گزارش فائزون؛ هر سال روزهای پایانی اسفند برای خیلی ها بوی بهار و حیات می دهد، اما ۱۵سال است که برای مردمان سیستان و بلوچستان بوی دلتنگی می دهد، دل تنگی برای آن هایی که درست ۲۵ اسفند ۸۴ نور عروجشان آسمان شهر را روشن کرد.
در حالی که ۱۵سال از آن حادثه دلخراش گذشت، هنوز ۲۵ اسفند که می شود به یاد آن شب غمبار قلب ها ماتم می گیرد، آن شب نفس گیری که دشت تاسوکی آبستن حادثهای تلخ و جانگداز شد، شبی سخت و دردناک که عده ای وطن فروش با هویت اشرار و گرفتن جیره از صهیونیسم و استکبار، راه را بر مسافران جاده زابل- زاهدان بستند و جمعی را بی رحمانه به شهادت رساندند.
در آن شب به واسطه بی رحمی عده ای تروریست که ننگ سرسپردگی به پیشانی زده بودند، شبی غمبار و دلخراش رقم خورد و چندین نفر از مردم بی گناه با دستانی بسته، نگاهی مظلوم و لب هایی ذاکر آسمانی شدند.
این گروهک با سرکردگی عبدالمالک ریگی ملعون با تفکرات تند وهابیت، به منظور تحقق اهداف بی رحمانه شان در محور زابل – زاهدان ایجاد راهبندان کرده و با لباس مبدل نیروی انتظامی و استتار چهره، اقدام به توقف خودروهای عبوری كردند تا با هدف اسارت و ترور عده ای بی گناه، مدال مزدوری را از اربابان غربی شان دریافت دارند.
از خدا بی خبرانی که در بی رحمانه ترین حالت ممکن و در مقابل چشمان وحشتزده زنان و کودکان، آتش رگبار را به سمت عزیزانشان گرفتند و با سنگ دلی تمام از چنین صحنه های وحشتناک و دلخراشی فیلم تهیه کردند تا با فروش آن به رسانه های بیگانه مزد شقاوت و خوش خدمتی خويش را بگیرند.
فریادهای مادران سپیدگیسو و گريههای کودکان حیرتآلود
آن ها نه به فریادهای مادران سپیدگیسو توجه می کردند و نه دلشان برای گريههای کودکان حیرتآلود به رحم می آمد، بلکه با بی رحمی تمام این عملیات کور و ننگ آور را رقم زدند و علاوه بر شهادت بیست و دو تن از محبان اهل بیت (ع) اعم از دانش آموز، کارمند، کارگر، دانشجو، طلبه، خبرنگار، سرباز و کاسب، عده ای را به گروگان بردند و هفت نفر را نیز زخمی و جانباز کردند.
آن شب شهیدان جابر قويدل، غلامرضا سرگلزائی، محمود سرگزی، منوچهر حيدری، جواد روح الله طيبی، نعمتالله پيغان، محسن ذوالفقاری، صادق كيخا، مهدی كيخا، حميد كيخازاده، مجتبی كيخائی، مهدی گرگ، امير واعظی، محمد حسين واعظی، عليرضا قيصری، مهدی نوری، عيسی كوهستانی، حسين صيادی، مسلم لك زايی، مهدی نجفی، باقر فتوت و محبعلی يوسفی با آسمانی شدنشان نام "شهادتگاه تاسوکی" را برای همیشه بر صفحات تاریخ حک کردند.
به راستی در هیچ مرام و مذهبی، کشتن نوجوان و مردم بی گناه مایه سرافرای نیست، اما نوجوانانی بودند که معصومانه و با دست و پای بسته توسط کوردلانی سخت دل که ترسیم کننده آن شب سیاه بودند، پرکشیدند و برای همیشه ماتم بر قلب مادرشان بر جای ماند.
آن کوردلان هفت نفر دیگر را نیز به اسارت گرفتند و در سیاهی شب با چشم و دهان بسته، به صورت چراغ خاموش به سمت مخفی گاهشان بردند، جوانانی که در آستانه سال نو، روزهای زیادی را با اضطراب و دور از خانواده سپری کردند و مادرانی که به دلیل بی خبری از جگرگوشه شان روزی هزار بار قلبشان در سینه مچاله می شد تا این که بعد از مدت ها شش نفرشان به آغوش خانواده بازگشتند.
انتهای پیام/